ریحانه سلطانی مقدس
چکیده
تغییر کاربری در سکونتگاهای روستایی پیراشهری بسیار وسیع بوده است. به صورتی که گسترش شهرنشینی تحولات بسیاری را در سکونتگاههای روستایی شکل داده است که از جمله آنها می توان به پیامدهای کالبدی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی اشاره نمود. مهمترین پیامد تغییر کاربری اراضی ، تبدیل اراضی کشاورزی به مسکونی است که سبب کاهش قدرت تولیدی سکونتگاههای ...
بیشتر
تغییر کاربری در سکونتگاهای روستایی پیراشهری بسیار وسیع بوده است. به صورتی که گسترش شهرنشینی تحولات بسیاری را در سکونتگاههای روستایی شکل داده است که از جمله آنها می توان به پیامدهای کالبدی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی اشاره نمود. مهمترین پیامد تغییر کاربری اراضی ، تبدیل اراضی کشاورزی به مسکونی است که سبب کاهش قدرت تولیدی سکونتگاههای روستایی می شود. این بررسی در شهرستان قرچک صورت گرفته و 4 روستا به عنوان روستاهای مورد مطالعه انتخاب شدند . از کل جمعیت مورد مطالعه ،240 نفر به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شدند.روش تحقیق مبتنی بر روش کمی و کیفی است که داده های پژوهش با روشهای کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شده اند. همچنین روش ارزیابی و تأیید ارتباط گویه ها مبتنی بر روش تحلیل عاملی است. براساس تحلیل یافته ها، شاخصهای سنجش هر یک از مقیاسهای مورد استفاده در سطح اطمینان 5% مقدار آماره t-value بزرگتر از 96/1 میباشد که نشان میدهد همبستگی گویه های پژوهش معنادار است. میانگین دیدگاه روستاییان در رابطه با تأثیر تغییر کاربری بر بعد زیست محیطی61/3 ، بعد کالبدی59/3 و بعد اجتماعی 421/3 است.همچنین میانگین دیدگاه روستاییان در بعد اقتصادی 58/3 با مقدار معناداری 0001/0 حاصل شده که معنادار است . مقدار آماره t نیز 246/11 بدست آمده که از مقدار بحرانی 96/1 بزرگتر است و ارتباط گویه های آزمون تایید می شود.بنابراین می توان نتیجه گرفت که افزایش کاربری مسکونی به علت جذب جمعیت، تأثیرات اجتماعی از قبیل :تفاوتهای اجتماعی ، پیامدهای اقتصادی از جمله افزایش مشاغل واسطه گری و بورس بازی زمین، تأثیرات زیست محیطی را در قالب کاهش فضای سبز و کشاورزی به همراه داشته است.
حمید جلالیان؛ پرویز ضیائیان؛ پرستو دارویی؛ خدیجه کریمی
دوره 2، شماره 4 ، دی 1394، ، صفحه 73-98
چکیده
گسترش شتابان شهرها و رشد فیزیکی ناموزون آنها، که اصطلاحاً "خزش شهری" نامیده میشود، موجب خورنـدگی روسـتاها و اراضـی پیرامونی آنها، تبدیل بیرویه اراضی کشاورزی و تخریب منابع محیطزیست گردیده است. این وضعیت در کلانشهرهای منطقهای نمود گستردهتری داشتهاست. دو شهر ارومیه و اصفهان بهعنوان دو کلانشهر منطقهای و ...
بیشتر
گسترش شتابان شهرها و رشد فیزیکی ناموزون آنها، که اصطلاحاً "خزش شهری" نامیده میشود، موجب خورنـدگی روسـتاها و اراضـی پیرامونی آنها، تبدیل بیرویه اراضی کشاورزی و تخریب منابع محیطزیست گردیده است. این وضعیت در کلانشهرهای منطقهای نمود گستردهتری داشتهاست. دو شهر ارومیه و اصفهان بهعنوان دو کلانشهر منطقهای و با محیط طبیعی و ساختار اقتصادی متفاوت، از شهرهای پراهمیتی هستند که در سالهای اخیر با گسترش شتابزدهای همراه بودهاند. این مقاله با نگرش توصیفی ـ تحلیلی به گسترش کالبدی این دو کلانشهر و تاثیر آن بر اراضی پیرامون آنها پرداخته است. دادههای تحقیق با استفاده از مطالعه کتابخانهای ـ اسنادی و همچنین با استفاده از دادههای دورکاوی و تصاویر ماهوارهای لندست 7 سال 2001 و لندست 8 سال 2013، استخراج گردید. مقایسه تصاویر ماهوارهای و همچنین اطلاعات برگرفته از مرکز آمار ایران نشان میدهد که شهرهای ارومیه و اصفهان به صورت گستردهای با افزایش جمعیت و تغییر کاربری اراضیِ واقعشده در حریم، به خزش خود ادامه میدهند. نتایج حاصل از روش هلدرن و بررسی رشد بدقواره شهری در این دو شهر در طی سالهای1390ـ1335 نشان میدهد که گسترش فیزیکی این شهرها، به ویژه در ارومیه، بیش از نیاز واقعی جمعیت آن بوده و در نتیجه، روند تبدیل زمینهای کشاورزی و روستایی پیرامون آنها به ویژه در ارومیه با شدت ادامه یافته است. رشد جمعیت اصفهان در تمام دورهها تقریباً از الگوی ثابتی پیروی کرده ولی ارومیه در پایان دهه 1350 و با شروع جنگ ایران و عراق، با شتاب رشد جمعیت روبهرو شده است. در تغییر کاربری اراضی کشاورزی پیرامون شهر ارومیه میتوان به ناکارامدی طرحهای تفضیلی شهر و تفاوت ارزش اراضی شهری با اراضی کشاورزی و همچنین سود پایین کشاورزی و آسیبپذیری باغداری اشاره نمود. صنعتیشدن شهر اصفهان و ایجاد شهرکهای مسکونی و مراکز اداری و دانشگاهی در پیرامون شهر اصفهان منجر به افزایش مهاجرت از روستاها، شهرها و استانهای همجوار به این کلانشهر شده است و به دنبال آن جمعیت و نیاز به اراضی شهری، تغییر کاربری اراضی زراعی و آیش اطراف شهر و نهایتاً شکنندگی و ناپایداری منابع محیط زیست صورت گرفته است.
سیدتاجالدین منصوری؛ حیدر جهان بخش
دوره 1، شماره 3 ، شهریور 1392، ، صفحه 89-102
چکیده
در سه دهة آخر قرن بیستم میلادی، به موازات تحولات اولیة روانشناسی محیط، تغییرات علمی، فناوری و فرهنگی مهمی در محیط کالبدی زندگی انسان پدید آمد. تأثیر بیان و جاری شدن این تحولات در مباحث روانشناسی محیط و علوم رفتاری منجر به تغییر مبانی طراحی فضای شهری متکی بر فضا و زمان بوده است. پس از ورود مباحث بیان شده به ساحت نظری این حوزه، موضوع ادراک ...
بیشتر
در سه دهة آخر قرن بیستم میلادی، به موازات تحولات اولیة روانشناسی محیط، تغییرات علمی، فناوری و فرهنگی مهمی در محیط کالبدی زندگی انسان پدید آمد. تأثیر بیان و جاری شدن این تحولات در مباحث روانشناسی محیط و علوم رفتاری منجر به تغییر مبانی طراحی فضای شهری متکی بر فضا و زمان بوده است. پس از ورود مباحث بیان شده به ساحت نظری این حوزه، موضوع ادراک نیز بسیار اهمیت یافته و از ارکان آن تلقی شده است. مسئلة بنیادین ادارک محیط شهری ساخته شده در زندگی مردم، فهم چیستی معنای محیط آن است. کیفیت فضا، هویّت مکانی، تعاملات اجتماعی و اجتماعپذیری و ارتباطات غیرکلامی از حوزههایی هستند که دیدگاه و نگرش انسانها را در تعریف چیستی فضای شهری شکل میدهند. این حوزهها، بهویژه در مناظر شهری بافتهای فرهنگی ـ تاریخی، همواره شاخصهای هویّت و حس تعلق به مکان را در ارتباط با انسان و محیط بیان کرد و پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی انسانها بودهاند؛ به بیان دیگر، احساس تعلق به مکان و یافتن هویّت مکانی خاص، سبب افزایش ارتباط انسان با محیط و، در نتیجه، ارتقای کیفیّت مطلوب کالبد و منظر شهری شده است. این تحقیق، با هدف بررسی چگونگی ارتقای کالبد و منظر شهری از طریق احیای ارزشهای فرهنگی ـ تاریخی خیابان مدرس کرمانشاه، با استفاده از تکنیک فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) اجرا شده است. یافتههای تحقیق، براساس دادههای پرسشنامه، در دو بخش دیدگاه متخصصین و دیدگاه غیرمتخصصین، توسط نرمافزارEXPERT CHOICE تحلیل و بررسی شدهاند. نتایج این یافتهها نشاندهنده حوزهها، مؤلفهها و شاخصهای مؤثر و با اهمیت بر طراحی منظرشهری خیابان مدرس، برای نیل به هدف تحقیق هستند. همچنین، این نتایج بیانگر بهکارگیری عملی این عناصر در طراحی منظرشهری خیابان مدرس در راستای احیای ارزشهای فرهنگی ـ تاریخی شهرند.