میلاد فتحی؛ حسن سجادزاده؛ سید محمود معینی
چکیده
پارکهای علم و فناوری در توسعه علمی کشور نقش مهمی ایفا میکنند. محیط کالبدی این پارکها در دو حوزه معماری و شهرسازی میبایست با هدف بهبود کارایی کارکنان طراحی شود. با نگاه به این موضوع، هدف این مقاله تحلیل رابطه عوامل شهری (ساختار فضایی و کیفیت فضای باز) و عوامل کالبدی معماری، در پارکهای علم و فناوری بر بهرهوری کارکنان است. این ...
بیشتر
پارکهای علم و فناوری در توسعه علمی کشور نقش مهمی ایفا میکنند. محیط کالبدی این پارکها در دو حوزه معماری و شهرسازی میبایست با هدف بهبود کارایی کارکنان طراحی شود. با نگاه به این موضوع، هدف این مقاله تحلیل رابطه عوامل شهری (ساختار فضایی و کیفیت فضای باز) و عوامل کالبدی معماری، در پارکهای علم و فناوری بر بهرهوری کارکنان است. این پژوهش از بعد هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی است. محدوده مطالعه شامل «پارک علم و فناوری البرز» و «پارک علم و فناوری ارتباطات و فناوری اطلاعات» است. گردآوری دادهها با پرسشنامه صورت گرفت و نمونه آماری شامل ۲۲۶ نفر از کارکنان شرکتهای فعال در این دو پارک بود. متغیرهای محیطی معماری بر اساس مدل ویشر (2007) در سه گروه «فیزیکی»، «عملکردی» و «روانی» تقسیم شد. این متغیرها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس (ANOVA) رتبهبندی شدند. برای شناخت ساختار فضایی از روش چیدمان فضا در محیط نرمافزار UCL.Depthmap.10 استفاده شد. سنجش کیفیت محیط شهری نیز از طریق پرسشنامه محقق ساخت صورت گرفت. در تحلیل استنباطی، از روش تحلیل عاملی تأییدی (CFA) و تحلیل مسیر به روش «حداقل مربعات جزئی»، بهره گرفته شد. یافتههای پژوهش نشان داد اکثر عوامل مدل ویشر از نظر کارکنان تأثیر بیشتری نسبت به عوامل شهری بر بهرهوری دارند. ولی این متغیرهای معماری بیانکنندۀ تمام تأثیرات نیست، به صورتی که میزان تأثیر ساختار فضایی بر بهرهوری کارکنان کمتر از «عواملِ کالبدی»، اما بیشتر از «عواملِ عملکردی» است. همچنین در زیر متغیرهای ساختار فضایی، تأثیر متغیرهای «همپیوندی»، «عمق» و «اتصال» بر بهرهوری برابر نبود.
محسن شاطریان؛ راضیه کریمی
چکیده
فضاهای عمومی مهمترین و ضروریترین عناصر شهر هستند که در این مکانها انواع فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی شکل میگیرد و در پی تعاملات اجتماعی، شهری سرزنده را بهوجود میآورد. هدف از این پژوهش شناخت تأثیر جایگاه عوامل کالبدی در تعاملات اجتماعی است. منطقه مورد مطالعه محلات بافت قدیمی کاشان است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی ...
بیشتر
فضاهای عمومی مهمترین و ضروریترین عناصر شهر هستند که در این مکانها انواع فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی شکل میگیرد و در پی تعاملات اجتماعی، شهری سرزنده را بهوجود میآورد. هدف از این پژوهش شناخت تأثیر جایگاه عوامل کالبدی در تعاملات اجتماعی است. منطقه مورد مطالعه محلات بافت قدیمی کاشان است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی با استفاده از پیمایش میدانی است. جامعه آماری شامل 51576 نفر ساکنان بافت قدیم شهر کاشان و حجم نمونه با استفاده از Sample Power با سطح اطمینان 95 درصد و خطای احتمالی 5 درصد برابر با 200 نفر است. برای پیشبرد تحقیق از مطالعات کتابخانهای و پژوهشهای پیشین محققان استفاده شده و پرسشنامهای با مقیاس پنج گزینهای لیکرت طراحی شده و برای سنجش روایی و پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. پس از جمعآوری دادهها، طبقه بندی و تحلیل یافتهها با استفاده از نرمافزار spss، صورت گرفت. مدلسازی نیز با بهرهگیری از نرم افزار AMOS انجام گرفته است. براساس نتایج به دست آمده در آزمون همبستگی پیرسون هیچ نوع همبستگی بین عوامل کالبدی و تعاملات اجتماعی وجود ندارد که علت آن را میتوان در این امر دانست که محلات قدیمی شهر کاشان، فضاهای جمعی و عمومی با ساختار کالبدی مناسب نادیده گرفته شده است. نتایج حاصل از کاربرد معادلات ساختاری نیز بیانگر آن است که متغیر امنیت اجتماعی و آسایش به ترتیب دارای بیشترین بار عاملی 97درصد و 89 درصد و نشاندهندۀ این است که با افزایش امنیت آسایش ساکنان نیز بیشتر است. بعبارت دیگر امنیت بر آسایش تأثیر گذار است.
ازاده سرگزی؛ مهدیه پژوهان فر
چکیده
خانه مبدا و مقصد زندگی انسان است. انسان ها برای کار و فعالیت اجتماعی از آن خارج می شوند و پس از کار و کسب تجربه به خانه باز میگردند ولی امروزه خانه آدمی در بلوک های مسکونی در پشت چند پنجره یکنواخت و هم شکل با دیگران قرار دارد که نه فقط برای میهمان بلکه برای افراد خانواده نیز تشخیص آن از بیرون مشکل است. حس تعلق به مکان رابطهای عاطفی ...
بیشتر
خانه مبدا و مقصد زندگی انسان است. انسان ها برای کار و فعالیت اجتماعی از آن خارج می شوند و پس از کار و کسب تجربه به خانه باز میگردند ولی امروزه خانه آدمی در بلوک های مسکونی در پشت چند پنجره یکنواخت و هم شکل با دیگران قرار دارد که نه فقط برای میهمان بلکه برای افراد خانواده نیز تشخیص آن از بیرون مشکل است. حس تعلق به مکان رابطهای عاطفی و پرمعنا بین شخص و مکان است؛ پیوندی احساسی که مردم آن مکان را به عنوان قرارگاهی برای بازگشت بدان ارزشمند بدانند. در حقیقت احساس تعلق به مکان شاخصی است که از طریق آن میتوان میزان متمایز بودن آن مکان را برای مردم، نسبت به دیگر مکان ها سنجید. در این پژوهش به بررسی تأثیر عوامل کالبدی مجتمعهای مسکونی بر افزایش احساس تعلق فرد به مکان زندگیش می پردازیم و با استناد به روش توصیفی – تحلیلی، به هدف کاربردی، بر مبنای بررسی های میدانی و به روش پیمایشی مورد مطالعه قرار گرفته است. جامعه آماری ساکنان مجتمع های مسکونی شاه بلوط و پردیسان گرگان است و با استفاده از فرمول کوکران 262 نفر از افراد بالای 15 سال به عنوان نمونه آماری انتخاب شده اند. جهت تحلیل نتایج از نرم افزار spss استفاده شده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد "ابعاد و اندازه" و "روابط و چیدمان فضایی" بیشترین میزان تأثیر را بر روی احساس تعلق به مکان داشته اند.