حمید جلالیان؛ فرامرز بریمانی؛ وحید ریاحی؛ مرتضی مهرعلی تبار فیروزجایی
دوره 4، شماره 2 ، شهریور 1396، ، صفحه 57-74
چکیده
کارشناسان توسعه با بررسی نقشآفرینی دولت، بازار و جامعه مدنی در جریان توسعه، نقش دولت و بازار را در بسیاری از موارد ناموفق دانسته و نوبت را به جامعه مدنی دادهاند تا نقش مردم و نهادهای محلی در توسعه آزموده شود. از اینرو، تقویت سازمانها و تشکلهای اجتماعمحور در تحقق توسعه مشارکتی مهم تلقی شده است. در این راستا، پژوهش حاضر ...
بیشتر
کارشناسان توسعه با بررسی نقشآفرینی دولت، بازار و جامعه مدنی در جریان توسعه، نقش دولت و بازار را در بسیاری از موارد ناموفق دانسته و نوبت را به جامعه مدنی دادهاند تا نقش مردم و نهادهای محلی در توسعه آزموده شود. از اینرو، تقویت سازمانها و تشکلهای اجتماعمحور در تحقق توسعه مشارکتی مهم تلقی شده است. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف شناخت ابعاد اثربخشی انجمنهای اعتبار و پسانداز بر توسعه فضایی – کالبدیِ سکونتگاههای روستایی، 30 نفر از اعضای این انجمنها را به شیوه گلوله برفی انتخاب و در طی مصاحبه نیمهساختاریافته و مشاهده مستقیم دادههای مورد نظر را گردآوری نموده است و آنها را به شیوۀ تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرائی تجزیه و تحلیل شدهاند. دادههای تحقیق شامل متن مصاحبهها، به صورت واحدهای معنی تقسیم و سپس با فشردهسازی خلاصه شدهاند. در نهایت با شیوۀ استقرائی طبقات فرعی استخراج و مضمونهای اصلی از آنها انتزاع شدهاند. تحلیل یافتهها نشان میدهد که انجمنها از منظر کالبدی بر سرمایههای فیزیکی (مسکن، ارتباطات، تأسیسات روستایی) و سرمایههای طبیعی (حفظ محیطزیست، منابع آب، تنوع دام، مالکیت اراضی) سکونتگاههای روستایی و از منظر فضایی بر جریان آگاهی، جمعیت و پول سکونتگاههای روستایی تأثیرگذار بوده است. در مجموع نتایج نشان میدهد که این انجمنها هرچند ماهیتاً یک تشکل اجتماعی – اقتصادیاند؛ اما نمیتوان از وجه فضایی – کالبدی آنها غافل بود. به نظر میرسد در صورت توانمندسازی این انجمنها و استفاده از آنها حل مشکلات روستاها مفیدتر و سریعتر قابل حصول خواهد بود. همچنین، به پژوهشگران علاقهمند به مطالعه چنین تشکلهایی پیشنهاد میگردد با توجه ماهیت بومی و نداشتن (یا حداقل کم) مشابههای بیرونی اتخاذ رویکرد کیفی میتواند در این مسیر نتایج مفیدتری را در پی داشته باشد.
حمید جلالیان؛ پرویز ضیائیان؛ پرستو دارویی؛ خدیجه کریمی
دوره 2، شماره 4 ، دی 1394، ، صفحه 73-98
چکیده
گسترش شتابان شهرها و رشد فیزیکی ناموزون آنها، که اصطلاحاً "خزش شهری" نامیده میشود، موجب خورنـدگی روسـتاها و اراضـی پیرامونی آنها، تبدیل بیرویه اراضی کشاورزی و تخریب منابع محیطزیست گردیده است. این وضعیت در کلانشهرهای منطقهای نمود گستردهتری داشتهاست. دو شهر ارومیه و اصفهان بهعنوان دو کلانشهر منطقهای و ...
بیشتر
گسترش شتابان شهرها و رشد فیزیکی ناموزون آنها، که اصطلاحاً "خزش شهری" نامیده میشود، موجب خورنـدگی روسـتاها و اراضـی پیرامونی آنها، تبدیل بیرویه اراضی کشاورزی و تخریب منابع محیطزیست گردیده است. این وضعیت در کلانشهرهای منطقهای نمود گستردهتری داشتهاست. دو شهر ارومیه و اصفهان بهعنوان دو کلانشهر منطقهای و با محیط طبیعی و ساختار اقتصادی متفاوت، از شهرهای پراهمیتی هستند که در سالهای اخیر با گسترش شتابزدهای همراه بودهاند. این مقاله با نگرش توصیفی ـ تحلیلی به گسترش کالبدی این دو کلانشهر و تاثیر آن بر اراضی پیرامون آنها پرداخته است. دادههای تحقیق با استفاده از مطالعه کتابخانهای ـ اسنادی و همچنین با استفاده از دادههای دورکاوی و تصاویر ماهوارهای لندست 7 سال 2001 و لندست 8 سال 2013، استخراج گردید. مقایسه تصاویر ماهوارهای و همچنین اطلاعات برگرفته از مرکز آمار ایران نشان میدهد که شهرهای ارومیه و اصفهان به صورت گستردهای با افزایش جمعیت و تغییر کاربری اراضیِ واقعشده در حریم، به خزش خود ادامه میدهند. نتایج حاصل از روش هلدرن و بررسی رشد بدقواره شهری در این دو شهر در طی سالهای1390ـ1335 نشان میدهد که گسترش فیزیکی این شهرها، به ویژه در ارومیه، بیش از نیاز واقعی جمعیت آن بوده و در نتیجه، روند تبدیل زمینهای کشاورزی و روستایی پیرامون آنها به ویژه در ارومیه با شدت ادامه یافته است. رشد جمعیت اصفهان در تمام دورهها تقریباً از الگوی ثابتی پیروی کرده ولی ارومیه در پایان دهه 1350 و با شروع جنگ ایران و عراق، با شتاب رشد جمعیت روبهرو شده است. در تغییر کاربری اراضی کشاورزی پیرامون شهر ارومیه میتوان به ناکارامدی طرحهای تفضیلی شهر و تفاوت ارزش اراضی شهری با اراضی کشاورزی و همچنین سود پایین کشاورزی و آسیبپذیری باغداری اشاره نمود. صنعتیشدن شهر اصفهان و ایجاد شهرکهای مسکونی و مراکز اداری و دانشگاهی در پیرامون شهر اصفهان منجر به افزایش مهاجرت از روستاها، شهرها و استانهای همجوار به این کلانشهر شده است و به دنبال آن جمعیت و نیاز به اراضی شهری، تغییر کاربری اراضی زراعی و آیش اطراف شهر و نهایتاً شکنندگی و ناپایداری منابع محیط زیست صورت گرفته است.