المیرا مصدق زاده؛ محمد خلج
چکیده
مورفوتکتونیک علمی است که تاثیر تکتونیک فعال را با استفاده از شاخصهای ژئومورفیک به عنوان سنجش و توصیف کمی اشکال و چشماندازهای زمین مشخص میکند؛ بر همین اساس اندازهگیریهای کمی، شرایطی را فراهم میآورد تا با استفاده از آنها به شناسایی وضعیت مناطق دارای تکتونیک فعال پرداخته شود. در این مطالعه با استفاده از شاخصهای ...
بیشتر
مورفوتکتونیک علمی است که تاثیر تکتونیک فعال را با استفاده از شاخصهای ژئومورفیک به عنوان سنجش و توصیف کمی اشکال و چشماندازهای زمین مشخص میکند؛ بر همین اساس اندازهگیریهای کمی، شرایطی را فراهم میآورد تا با استفاده از آنها به شناسایی وضعیت مناطق دارای تکتونیک فعال پرداخته شود. در این مطالعه با استفاده از شاخصهای کمی مورفومتری حاصل از مطالعات مورفوتکتونیک بخشی از البرز مرکزی (شهرهای مرزنآباد و طالقان)، مورد بررسی قرار گرفته و پنج شاخص ناهنجاری سلسله مراتبی (a∆)، شاخص انشعابات (R)، شکل حوضه (Ff)، تراکم زهکشی (Dd) و ضریب ناهمواری (Bh) در 19 حوضه زهکشی محاسبه شده است. در این مناطق هر یک از این شاخصها به پنج گروه بسیار بالا، بالا، متوسط، کم و بسیار کم طبقهبندی شدهاند و در نهایت شاخص تکتونیک فعال نسبی (Iat) به دست آمده است. براساس نتایج حاصل از این پژوهش، حوضههایی گسلهای خزر، شمال البرز، دزدبن و راندگیهای کندوان و شمال طالقان در گروههای بسیار بالا و بالا قرار گرفتهاند که بیانگر تأثیر این گسلها بر تکتونیک فعال منطقه است. در اثر بالا بودن این مقادیر، انتظار میرود که ریسک لرزهخیزی منطقه نیز در اثر گسیختگی گسلها افزایش یابد. تراکم کانون لرزهای زمینلرزههای اخیر در منطقه تصدیقی بر اثبات این موضوع است.
محمد حاصلی؛ حسن افراخته؛ یداله کریمی پور؛ حمید عبداللهیان
چکیده
برنامهریزی متمرکز و کلان بر اساس محدودههای سیاسی- قراردادی در سرزمین کم آب ایران، موجب بی هویتی سطوح عملکردی سرزمین شده و مشکلات عدیدهای را پدید آورده است. بنابراین، پیدا کردن بستر جغرافیایی مطلوب و واحد برنامهریزی کارآمد برای سطوح پایینتر از سطح ملی همیشه مورد توجه اندیشمندان برنامهریزی از جمله جغرافیدانان بوده ...
بیشتر
برنامهریزی متمرکز و کلان بر اساس محدودههای سیاسی- قراردادی در سرزمین کم آب ایران، موجب بی هویتی سطوح عملکردی سرزمین شده و مشکلات عدیدهای را پدید آورده است. بنابراین، پیدا کردن بستر جغرافیایی مطلوب و واحد برنامهریزی کارآمد برای سطوح پایینتر از سطح ملی همیشه مورد توجه اندیشمندان برنامهریزی از جمله جغرافیدانان بوده است. هدف این پژوهش پیشنهاد مبنایی برای تقسیمبندی سیاسی فضا به منظور برنامهریزی مکانی-فضایی و عبور از برنامهریزی متمرکز ملی-بخشی است؛ پژوهش نظری و از دیدگاه ماهیت و روش، توصیفی – تحلیلی و از نظر تقسیمبندی تحقیقات توصیفی از نوع موردی یا ژرفانگر است. پژوهش با رویکرد ترکیبی (قیاس و استقراء) ابتدا با قیاس و تحلیل منطقی به ارزیابی وضعیت موجود با استفاده از مطالعه اسنادی و سپس به صورت استقرایی به مطالعه حوضه آبریز کرخه به عنوان قلمرو مکانی پژوهش به منظور تبیین الگویی جایگزین، به کمک مطالعه تطبیقی و انجام تجزیهوتحلیلها با استفاده از نرمافزار Arc GIS انجام شده است. در نظریات جدید توسعه بهخصوص نظریه زیست منطقهگرایی به عوامل بومشناختی در تعیین مناطق زیستی تأکید و نمود زیست منطقه در این نظریات به صورت مشخص از طریق حوضههای آبریز و ارتباط آنها با اجتماعات معرفی شده است. یافتههای پژوهش، مرز زیست منطقه را حوضه آبریز و حوضه آبریز کرخه را منطبق بر زیست منطقه لک زبانان معرفی کرده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که حوضه آبریز کرخه میتواند قلمرو فضایی مناسبی برای برنامهریزی در منطقه مورد مطالعه باشد. زیرا همگنی (نسبی) در ساختار محیط طبیعی- اکولوژیک، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و همگرایی فضایی درون قلمروی و همچنین انطباق سکونتگاههای شهری روستایی بر سرشاخههای حوضه آبریز کرخه این نتیجه را تایید میکند.